جانم را به لبم رساندند اما قورتشان دادم
حالا من مانده ام و......
.
.
نه، نمی خواهم عزا بگیرم برای ازمایش تومور مارکر آبان و پت اسکن اذر
من مانده ام و دفاعم در انتهای شهریور
من مانده ام و فرشته ایی مهربان و دل نگران بنام مادر، همسری وفادار و استوار و پسرکی شیرین زبان و آبديده
من مانده ام و هزاران راه نرفته با کوله باری جدید برای شروع از نقطه صفر
مدیون همه شما هستم که در کنارم ماندید.
دوستتان دارم تا ابد
روزهای قشنگ بدون آدنوما کارسینوما...برچسب : نویسنده : fedia بازدید : 200