که خدا با من است
که فرشته ها برایم دعا می کنند
یادم باشد :
که قاصدکی در راه است
که خوبی نزدیک است
که من راه رفتن می دانم و دویدن
و جاده ها قدم هایم را شماره خواهند کرد
اگر روزی دلم گرفت یادم باشد :
که من زنده ام
خدا هم همین نزدیکی است
و دیگر تنها نیستم
پی نوشت :
فردا اولین ویزیت بعد از اتمام درمانم است
امیدوارم همه چیز خوب پیش برود
پی نوشت بعد از ویزیت :
دیروز پیش آنکلوژیست و جراحم رفتم . به نظر هر دو این دردها در مورد شخصی که دوبار دنده هاش شکسته شده و ریه اش باز شده طبیعیه و ممکنه ادامه دار باشه . چند تا اسپری و مسکن تجویز شد .
از نظر دکترم درمانم اتمام یافته بخصوص که با وزن کمم دوز بسیار بالا ی درمان را گرفته ام .
اما خودم اصرار کردم که حداقل دو دوره دو هفته ایی روزی دو تا زلودا بخورم . شش هفته بعد یک آزمایش و آخر پاییز اسکن . جوجه من رو باید آخر پاییز بشمرند .
در مورد خستگی و بیحالی روزانه ام هم ؛ بنظر پزشکم عوارض شدید داروهای شیمی درمانی بخصوص در دوز بالا برای من بوده و هست .
جراحم هم کلا معتقد بود همه چیز عالیه و باید به ریش این بیماری خندید .
میریم که کل پاییز رو به روی زندگی بخندیم .
روزهای قشنگ بدون آدنوما کارسینوما...