همراه خوبی باشیم

صدای غر غر دختر جوانی را می شنوم 

خسته شدم چند بار برم پایین و بالا، یه دفعه بگین چند تا فتوکپی می خواین؟؟اصلا نمیرم 

نگاهش می کنم 

_چندمین باره؟

_اولین بار

_ اولین بار و این همه بی حوصلگی، صبوریت کجا رفته دختر جان 

_ خوب از صبح سرگردون بودم  بین بیمه تامین اجتماعی و دانشگاه و سازمان غذا و دارو 

_ می دونم، درکت می کنم، اما میدونی در بهترین حالت شش بار باید این مسیر رو طی کنی؟ پدرت داره نگاهت می کنه و زیر بار غر زدنت ریز ریز آب میشه

_ خسته شدم  T اما می دونم پدرم ناراحته

_ می دونی من 57بار این مسیر ها رو تنها رفتم و اومدم، چون هرگز نخواستم همراهانم اذیت بشن، حتی یه بار هم داروهام رو کسی برام نگرفته، چون اگه کسی یک بار هم این مدلی غر ميزد تمام توانم رو برای ادامه از دست می دادم. این دفعه که می خوای بیایی از هر کدوم از مدارک ده تا فتوکپی تو کیفت بزار، راحتتری اینطوری

داروهام حاضر میشه، از پدرش خواهش می کنم با من بیاد طبقه پایین حداقل سرپا نمونه و روی صندلی بشینه تا داروهاشون آماده بشه، تشکر می کنه 

همراهان خوبی باشیم برای بيمارانمان

می دونم خیلی سخته، اما باور کنید چاره ایی جز این نیست 

مثل پسرک که روزی چند بار از من می پرسه کی سرم می زنی ؟ کی چهارشنبه میشه؟؟ و آنچنان ذوق میکنه که قراره سه روز من اداره نرم و کلا با هم بریم خونه مادرم و اونجا بهش خوش بگذره و شب هم اونجا بخوابه

یعنی تا این حد همراه خوبیه و به فکر منه!!!!!  مثل اون باشید .