یکبار دیگر زندگی

ساخت وبلاگ
سلام 

من برگشتم.

ممنون از این همه لطف و محبت و شرمنده که باعث نگرانیتون شدم

نمی دونم دعاهای شما چطور معجزه کرد که من دوباره اینجام. 

نمی تونم براتون از حجم و وسعت دردی بگم که کشیدم اما به یک چیز اطمینان پیدا کردم خدا می خواد که من بمونم.

حکمت این همه درد و رنجی رو که میده نمی دونم اما وقتی من رو می فرسته وسط بهشت تو بیمارستانی که پرستاراش مثل یه فرشته میشند و کمکت می کنند تا حداقل کمتر درد بکشی  مطمئن میشی که دوباره باید دستت رو بزنی به زانو و بلند بشی از جا.  

پی نوشت 1:

بزرگترین اشتباهم این بود که به انکولوژیستم اعتماد کردم و البته تو معذوریات اخلاقی قرار گرفتم و عمل اول رو سپردم به خانمش که یک جراح تازه کاره که همکلاس دبستانی خودم بود

پی نوشت 2:

اشتباه دومم این بود که با یکی از بهترین فرشته های فامیل که توی این چهار سال به من مدام مشاوره پزشکی می داد و کمکم می کرد و یکی از بهترین پزشکان زنان رشته تماس نگرفتم و مشورت نکردم تا مزاحمش نشم. 

پی نوشت 3:

پزشک جراح اول عملا گفت دیگه کاری از دستم بر نمیاد و خسته شدم و نمی دونم باید چکار کنم!!!!!!!!!!من و همسرم رو در اوج نا امیدی تنها گذاشت. یکساعت بعد به کمک همون فرشته های اسمونی و فرشته مشاور خودم افتادم دست جراحی که چهار سال پیش عمل جراحی رکتوم رو انجام داده بود و یکی از بهترین جراح هاست. من از اول ترسیده بودم پیشش برم چون یه کم بد اخلاقه اما در کمال ناباوری خوش اخلاق اومد و من رو جراحی کرد. 

پینوشت4:

من اروم و بیصدا که تو این مدت هر وقت درد داشتم فقط ملافه رو میزاشتم لای دندونام که درد نکشم این مدت فقط جیغ زدم  

برگشتم خونه. درد دارم همچنان. اما نمی خوام تسلیم بشم. قورباغه دوازدهم دو هفته عقب افتاد. 

اینقدر البومین و امینو اسید و خون بهم تزریق شده که احساس میکنم می تونم دوباره به اوضاع مسلط بشم. انگار از یه جنگ سخت برگشتم. اما باز اماده ام برای جنگیدن. دو هفته وقت بسیار خوبیه برای ترمیم این همه درد 

نمی دونم چطور از همتون تشکر کنم. که بیادم بودید ، که دعای دل شکسته کدومتون بود که باز من رو برگردوند.

ممنونم که هستید.

روزهای قشنگ بدون آدنوما کارسینوما...
ما را در سایت روزهای قشنگ بدون آدنوما کارسینوما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fedia بازدید : 170 تاريخ : پنجشنبه 18 شهريور 1395 ساعت: 12:33